خداوند از خلقت جهان فراغت یافته و یکی دیگر از آشنایان نزدیک رفته است
به جایی که خیلی ها این روزها می روند ..!
احسان که صبح با پدرش به لسکوکلایه رفته ، غروب برمی گردد
چیزی می خوریم و بیرون می رویم
قرارم با نیما.ف عمو جعفر است ..
ماهان هم آنجاست
بعد امین و حجت هم می آیند..
حدود ۹ تلفن می زنند که بیایید!
و نیما مارا به خانه ی خاله می رساند ..
وساعت ۱۱ کنار ساحل چمخاله هستیم
شلوغ است
خیلی شلوغ است ..
در این شلوغی نمی توان شبِ دریا را فهمید
اوایل بامداد ، در خانه هایمان هستیم!