شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شهریور سرد . روز چهارم / اگر که جمعه..

گفت: دوشنبه.. 

تو نخ ابره که بارون بزنه.. 

 

 

 دوشنبه بیژن نجدی داشت ، که در غربت وسیعِ سرودن نشسته بود 

فقط خانواده ی طبقه ی اولش آمدند..و من احمق بیکار!! 

و چند نفر دیگر من بهشان گفته بودم.. 

چقدر عوض شده است شیخانبرِ اواخرِ تابستان 

 

آره درست می گفت.. 

.. 

که بارون بزنه  

 

 

برای زنده ماندن: کتاب های ترانه های ایرج جنتی عطایی  

( زمزمه های یک شب سی ساله . و   مرا به خانه ام ببر )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد