شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

یکشنبه ی شعری

دوماه بود نرفته بودم انجمن شعر...

شدیدا جو صمیمی تر و دورتر شده بود....

.دخترک همینطوری که شعر می خوند هی میخندید ...

ما هم تحمل نکردیم و حملش کردیم بر حرف هایی که باید زده می شد!!

شب رفتیم ترنج .!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد