شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

روز هجدهم / سکوت سفید

به کلاس نتواستم بروم.. باز هم به همان دلایلی که برای بسیاری شاید

بی معنی باشد

..

وارد محوطه ی دانشکده فنی گیلان که می شوم .. نیما ب  دوست جدید را می بینم

می نشینیم و کمی حرف می زنیم

شعری از م. راما می خوانم و او هم مثل بقیه ی آنها که شعر را شنیده اند

جذب شعر می شود..!

و می رود

می روم بوفه و رضا می آید کمی حرف می زنیم..

بعد دوباره می رویم پارک .. رضا می رود .. علی و ممد و پدرام را دیده ام که

و با ایستگاه می روم تا توشیبا و لاهیجان..

//

دعوت به سکوت می شوم و

«حرف هایی که در مقابل ابتذال گفتن سر خم نمی کنند»

نمی دانم چه بگویم ..

باید هنوز بود و منتظر ماند..

بیرون می روم .. شعر می آید و رضا می آید باز هم .. حرف می زنیم ..

و شعر می خوانیم و حرف می زنیم!

و رضا می رود و من هم..!

 

برای زنده ماندن: گزیده ی شعرهای حمید مصدّق( مروارید. ۱۳۸۶ ).

گیلوا ،شعرهای فارسی محمود پاینده لنگرودی ( آتنا. ۱۳۸۴ )

 

نظرات 2 + ارسال نظر
F@H!M چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:22 ب.ظ

salam Tarze neveshtanet kheyli ghashang bod

ایمان روشنگر شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:20 ق.ظ http://imanika.com

سلام همشهری عزیز
به وبلاگ من بیا و در صورت تمایل برم ایمیل بزار که بیشتر با هم آشنا بشیم
شاد و رها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد