چه هفته ی شلوغی ست برای مُردن!
از ۵ شن به ..
تا ۵ شنبه
۵ نفر از آشنایان دور و نزدیک رفته اند!
پنج شنبه که پدر آمده است ، روزها دیگر زادگاهی شده اند
طی یک حرکت عادی صبح در کلاس دانشگاه شرکت نکرده ام
و هوا آفتاب می بارد!غروب ، بعد از اینکه ما نگران شدیم
پدر تلفن می زند که من نیم ساعت پیش آمده ام لاهیجان را..
و مثل همیشه در ترنج هستم!
پایا.. ناپایدارتر از همه بود متأسفانه!
می گویم این ۴ شهریور چقدر شلوغ است!!!!!!!
احتمالاً یک موضوع مهمی در میان است
که اینقدر عزیزان فرهنگ و هنر !مند در این روز از دنیا رفته اند!!
مهدی اخوان ثالث ، بیژن نجدی ، فرهاد مهراد
خوب چه خبر است آقا!!!!
به هر حال...
دلمان را خوش کرده بودیم که
مراسم ویژه ی انجمن شعر حزین برای یادبود بیژن نجدی برگزار می شود
امّا دانستیم که عزیزان به مناسبت هفته ی دولت دقایق ساده دارند
و قرار است نامی هم از بیژن نجدی نرود
آقای رییس داشت درباره ی تهاجم فرهنگی حرف می زد
که من و میلاد رفتیم شیخانبر ، نزد بیژن فقط خانواده اش آنجا بودند
یکربعی ماندیم و آنها هم رفتند و کمی با بیژن حال و احوال کردیم
....... و رفتیم بام سبز بعدش!
آخر نمی شود که آدم در این روزهای بیکاری
ساعت های غروب که بیشتر جوان و پیر و نصفه بیرون می روند از خانه ،
در خانه بنشیند
و بعد باز هم نمی شود که فقط راه رفت .
حرف مفت زد با بقیه !!
باید رفت جایی نشست با خودتان حرف زد دیگر.....
و اجباراً اگر قرار است که مشغولیت جسمی هم موجود باشد
پول خرج کرد...
ترنج برود جنگل میرصفا برود
آدم!
سه شنبه امیر احسان به ما می رسد
و در جشن تولد هستیم
و معده ی نابود شده....
از بس که غذا ندیده است
تا ما کمی غذا می خوریم قاطی می کند!
فعلاً ازت خوشم نمی آید
روزانه نویسی را می گویم . تو به دل نگیر...!
این همه روز تکراری آنهم روزهای تابستان که تکراری تر از روزهای دیگر هستند
چون نه شعر زیادی داریم
نه درس ، نه هر چیز دیگر!!
روزهایمان پرند از ترنج و باغ میرصفا!
با هرکسی که بشود و با ما به آن اماکن برود..
امین.رضا. فرهاد . کاظم. میلاد(؟؟؟؟؟) ..همینا هستند دیگر!
کلّاً هم که از لاهیجان عزیزمان زیاد خارج نمی شویم..
قبل از آنکه بخواهیم برای جهان ، ایران، یا حتّی گیلانمان کاری بکنیم
و چیزی از آنها بفهمیم .. بهتر است برای لاهیجانمان کاری انجام دهیم
شاید تمرینی هم بشود برای همان هایی که قبلاً ذکر شد..
../.: با همین چند جمله ، یک هفته را شرح دادیم ..
یکشنبه که روز بعد از تعطیلی ست
کلاس را نیست رفتن...
به انجمن دوباره برپا شده ی شعر می رویم
و بعد
با امین و میلاد به لنگرود
نزد آق صفر!!
لبریز حالت و طرب می شویم..
و بعدش به لیله کو می رویم برای غلیان..!!
و همین دیگر ..
نکته اینجاست که ما برای غلیان کردن باید به لنگرود برویم..
در کشوری مثل آمریکا اگر هر ایالت برای خودش یک کار می کند
چون هرجا قانون مشخص خودش را دارد
و فرماندارش در حد رییس جمهور آنجاست..
امّا در این ملک همه جا قوانین یکسان است و مجری ها هم از یک دسته..
امّا به فاصله ی ۱۵ کیلومتر بین دو شهر شرایط فرق می کند..